حملات ایذایی یک محفل وامانده علیه چپ٬
در دفاع شرمگين از رژیم اسلامی
آذر ماجدی
کمدی تراژدی محفل کورش مدرسی به ته خط رسیده است، اما هنوز دارد با سیلی صورت خویش را سرخ نگاه می دارد. یک خصیصه ویژه این محفل، فرافکنی و قلدری است. از همان زمانی که نطفه این محفل بسته شد، با اتکاء مطلق به این روش به زورآزمایی در عرصه سیاست مشغول شده است. گویی این محفل جز تخریب هیچ چیز از دنیا و تاریخ نیاموخته است. حال که سرشان به سنگ خورده است نیز بر روی ابرهای تکبر راه می روند. گویی دنیا را آب برده و اینها را خواب برده است. کاری به جامعه، مبارزات واقعی میان جنبش های مختلف اجتماعی و مبارزه طبقاتی ندارند. دنیا را یک بالماسکه می بینند. هر روز با یک لباس در آن ظاهر می شوند. جریانی که این چنین از اجتماع و مبارزه سیاسی واقعی پرت است، روشن است که فاقد حافظه تاریخی باشد. هر روز یک کله معلق می زنند و به روی خود نیز نمی آورند که مردم حافظه دارند و گذشته و سوابق را فراموش نمی کنند. راستش برایشان اهمیتی نیز ندارد. اینها به مبارزه طبقاتی طبقه کارگر، به کمونیسم و مبارزات مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی بی ربط اند. دقیقا چون حوصله شان از مبارزه واقعی سر رفته بود، است که "رژیم اسلامی را متعارف" اعلام کردند. سیاست حذف یارانه ها را بنفع کارگر و زحمتکش ارزیابی کردند؛ "انتخابات" در چهارچوب رژیم اسلامی را با انتخابات در کشورهای دموکراسی غرب یکی خواندند. و مبارزه مسالمت آمیز را پیشه کردند.*
اما متاسفانه در دنیای واقعی نمی توان در یک نقطه ساکن ماند. راست روی اینها دارد به نقطه نهایی می رسد. از متعارف خواندن رژیم اسلامی تا دفاع شرمگینانه از رژیم اسلامی تحت نام مبارزه با امپریالیسم راه کوتاهی بود. اخیرا نوشته های مختلفی از این محفل منتشر شده است که هر یک بنوعی دارد به نیروهای کمونیست و چپ انقلابی حمله می کند و در پس این حملات تلويحا از رژیم اسلامی دفاع می کند. از تریبونال بین المللی در محاکمه جنایات رژیم اسلامی در دهه ۶۰ تا تلاش های نیروهای چپ برای تحکیم سنگر چپ در جامعه در مقابله با رژیم اسلامی و اپوزیسیون ارتجاعی رژیم، فرصت هایی برای حمله به چپ و دفاع شرمگين از رژیم اسلامی بدست آنها داده است. تحت نام مبارزه با "بورژوازی امپریالیستی" دست به حملات زشت علیه نیروهای چپ می زنند. هر تلاش این نیروها برای تحت فشار قرار دادن رژیم اسلامی و تحکیم سنگر چپ و برافراشتن پرچم چپ در مقابل اپوزیسیون راست ارتجاعی را "سخاوتمندانه" به جیب "ارتجاع بورژوایی امپریالیستی" می ریزند. هر حرکتی برای افشاء و عقب راندن رژیم جنایتکار اسلامی را پروژه غرب و ناتو می نامند! آيا با همين استدلال اين محفل نميتوان گفت اگر هر تقابلى با جمهورى اسلامى حتى با پرچم سوسياليستى و انقلابى "پروژه امپرياليستى" است٬ چرا موضع شما دفاع از رژيم اسلامى نيست؟
حتی سازمان اکثریت جرئت نمی کند اینطور صریح نیروهای چپ و کمونیست را مدافع ناتو و بورژوازی امپریالیستی بنامد. اینها قرار است سازمان اکثریت و توده ای های جدید باشند. نقش سازمان اکثریت در زمان جنگ ایران و عراق را قرار است اکنون این محفل بازی کند. حمله به نیروهای چپ و کمونیست و پرو امپریالیست خواندن آنها، دفاع از مخالفین تریبونال بین المللی، نقد کسانی که به "غیر متعارف" بودن رژیم اسلامی قائلند، همه تحت نام غصب شده "حکمتیست" قرار است بهترین دفاع غير مستقيم و شرمگين این جریان از رژیم اسلامی باشد .
اما حکمت و سیاست های رادیکال و کمونیستی او معرفه تر از آنست که اینها بتوانند اين سياستهاى دست راستى تحت نام وى پيش ببرند. هر کس که نگاهی به این مواضع راست و ارتجاعی می اندازد، بیگانگی کامل آنها را با کمونیسم منصور حکمت درک می کند. راستش این اسم اکنون وبال گردن آنها شده است. دوست و همسنگرشان بهمن شفیق هم به آنها توصیه کرد که این نام را تغییر دهند. حفظ این نام فقط از روی لجبازی با حزب حکمتیست است. باید گفت که باید نامی مناسب سیاست های خویش بیابند تا گوشهای شنواتری پیدا کنند. تفاوت این نام و آن سیاست ها از زمین تا آسمان است. این محفل اولین جریانی نیست که از یک حزب چپ و رادیکال کمونیستی به این مواضع ارتجاعی رسیده است.
***
* یک نگاه کوتاه به معلق های این محفل، مواضع کنونی شان را نیز توضیح می دهد. کورش مدرسی در سال ۱۹۹۹ در حزب کمونیست کارگری علیه بهمن شفیق و جریان دو خردادی حواشی او که از حزب استعفاء کردند، شاخ و شانه کشید. در سه چهار سال اخیر آقای مدرسی کاملا به سیاست های ارتجاعی بهمن شفیق پیوسته است، اینرا فقط ما افشاء و اعلام نکردیم، اکثریت حزب وقت شان نیز این روند پر شتاب به سوی محفل "کارگر کارگری" راست او را نقد کردند. آیا کورش مدرسی بروی خویش آورد؟ کوشید این چرخش ۱۸۰ درجه ای را برای مردم، جنبش کمونیستی و طبقه کارگر روشن کند؟ خیر. لازم ندارد.
این محفل زمان انشعاب از حزب کمونیست کارگری، رهبری وقت آن حزب را به این خاطر که بجای رفتن به پلنوم خواستار تشکیل کنگره شده بود، به زیر پا گذاشتن اصول حزبی و سازمانی متهم کرد و این حرکت را آنچنان بزرگ و غیرقابل گذشت تشخیص داد که از این حزب انشعاب کرد. چند سال آزگار بخشی از رهبری وقت حزب کمونیست کارگری را زیر بار اتهام و توهین برد، چرا که به قول آنها انشعابی به این خانمان خرابی را به آنها تحمیل کرده بود. اما زمانی که حزب اتحاد کمونیسم کارگری این انشعاب را اجتناب پذیر و به حال جنبش کمونیسم کارگری مضر اعلام کرد٬ کورش مدرسی در یک مصاحبه انشعاب را "انقلاب" برای طرد چپ سنتی نامید .
اما کاش کار به همین جا ختم می شد. خیر٬ این پایان ماجرا نیست. چند ماه پیش همین محفل علیه رهبری رسمی و منتخب پلنوم و دفترسیاسی حزب حکمتيست کودتا کرد، سایت های حزب را که از مدتی قبل پس وردشان را تغییر داده بود، به تملک خود درآورد، خزانه ی حزب را غصب کرد؛ چون بقول آنها رهبری حزب "مواضع حزب را زیر پا گذاشته است." بهمین سادگی! کسی که خواست و تلاش برای تشکیل کنگره حزبی که به اختلافات درون حزب رسیدگی کند را یک گناه کبیره نامیده بود و به بهانه آن یک حزب بزرگ و مهم را دو شقه کرد، خود باین خاطر که رهبری رسمی و منتخب حزب مواضع او را نقد کرده بود و حاضر نشده بود به رهبری فقاهتی او تن دهد، فاقد هر نوع حق آب و گل به حزب اعلام کرد؛ نه تنها به خواست شرکت در پلنوم وقعی نگذاشت و باصطلاح کنگره ناموفق خود را برگزار کرد، بلکه اکثریت حزب را از سایت ها و خزانه حزب محروم و نام حزب را نیز با قلدری غصب نمود.
همین محفل، زمانیکه وزارت اطلاعات کامپيوترهایشان را هک کرده بود، در روز روشن، به یک حزب چپ و به اشخاص سرشناس و قدیمی انقلابى اتهام "پرووکاتور پلیس" و مامور وزارت اطلاعات زد. در پاسخ به نقدهای احزاب و افراد کمونیست و چپ، بجای قبول اشتباه خود، اتهامات را تکرار کرد. اما اکنون آقای حاج محمدی در نوشته ای تحت عنوان "علیه سنتی منسوخ…" ژست متمدانانه بخود گرفته و روی منبر رفته است و درس اخلاق و تمدن به جامعه می دهد. اعلام میکند که نمی توان بی دلیل و سند به کسی اتهام زد .
نمونه های بسیار بیشتری از کله معلق زدن های کورش مدرسی و محفلش وجود دارد. اما برای نشان دادن ماهیت این جریان همین تعداد کافیست. همین نمونه ها کافیست تا نشان دهد که تا چه میزان این جریان به جامعه و مبارزات واقعی درون آن بیربط است. تا چه حد این محفل به قول خودشان "در دنیای مجازی" زندگی می کند و دست دن کیشوت را از پشت بسته است. کسی اینها را جدی نمی گیرد، چرا که اینها خود را جدی نمی گیرند. قادر نیستند از یک موضع دو روز پیش شان دفاع کنند؛ نمیتوانند یک ذره انسجام در مواضع سیاسی در طول یک سال از خود نشان دهند. تنها نقطه انسجام این محفل قلدری، ژست و پز انقلابی، تکبر و از دنیا و مافیا طلبکار بودن است . *